به سایت مشاور خانواده در یزد خوش آمدید
10 اردیبهشت 1403
با ما تماس بگیرید 09123953664
آیا برای گذراندن دوران سوگ نیاز به مشاور خانواده داریم ؟

آیا برای گذراندن دوران سوگ نیاز به مشاور خانواده داریم ؟

سوگواری یا عزاداری چیست ؟

سوگواری به فرایندی اطلاق می شود که انسان بعد از دست دادن فرد یا چیز عزیزی طی می کند تا بتواند بدون آن فرد یا چیز زندگی خود را به طور معمول از سر گیرد.این فرایند معمولا چند ماه طول می کشد و بعد از آن فقط باید با خاطره ها و دستاوردهای آن رابطه قدیمی زندگی کرد.

ما در زندگی خود با هر فردی احساسات مختلفی را تجربه می کنیم ، از عشق و دوست داشتن و قدردانی گرفته تا ترس و خشم و عصبانیت و احساس گناه.
این لیست را می توان تا حد زیادی گسترش داد ولی معمولا به دو دسته احساسات مثبت و منفی طبقه بندی می شوند.

حال بیایید در نظر بگیریم که قرار است با خاطرات یک رابطه زندگی کنیم و امکان ساختن خاطره جدید نداشته باشیم. در کدام حالت راحتتریم؟ وقتی خاطرات خوبمان زیادتر است یا خاطرات منفی؟ جواب کاملا مشخص است.

برای مثال دو نفر را در نظر بگیرید که اولی یکسال آخر عمر پدرش از او مراقبت کرده و در زمان فوت بر بالین پدر است. دومین فرد به دلیلی همیشه با پدر دعوا داشته و هنگام فوت پدر با او قهر بوده است. طبیعی است که فرد اول بعد از طی سوگواری با احساسی بهتر فقدان پدر را تحمل کند ولی فرد دوم به دلیل احساس گناه یا ترس یا خشم حل نشده ممکن است سالها سوگ پدر را با خود حمل کند و این سوگ را به شکل غمگینی، افسردگی، پرخاشگری، یا کاهش عملکرد او در حیطه های مختلف ببینیم.

یکی از اشتباهات افراد در رابطه هایشان آن است که از ترس عدم توانایی تحمل سوگ رابطه های عمیقی شکل نمی دهند حال آنکه هرچقدر رابطه عمیقتری داشته باشیم و خاطرات خوب بیشتری شکل داده باشیم در فردای فقدان آن فرد توشه ای غنی تر برای تحمل فقدان داریم.

در واقع رابطه نداشتن به دلیل ترس عدم تحمل فقدان مثل آن است که غذا نخوریم که اگر روزی در صحرایی بی آب و علف گیر کردیم خیلی سختی نکشیم.

البته گاهی ظاهر رابطه یک وابستگی شدید است مثل مادری که تمام زندگی خود را فدای بزرگ کردن تنها فرزندش می کند و همیشه نگران این فرزند است و ناگهان این فرزند فوت می کند. این یک رابطه عمیق نیست در واقع رابطه ای پر از ترس و نگرانی و کنترل است.

برای همین تحمل سوگ برای این مادر خیلی سخت خواهد بود. ولی در ظاهر این است که این مادر چون فرزندش را خیلی دوست داشته او را کنترل می کرده است. این مادر در خاطرات خود بیشتر ترس و نگرانی ذخیره کرده تا احساسات مثبت.

یکی از کاربردهای این دیدگاه آن است که اگر در زندگی خود فرد مهمی داریم که احساسات منفی در رابطه با او غالب است تا دیر نشده برای تعدیل این احساسات کمک تخصصی بگیریم. اگر هم با مرگ فردی روبرو شدیم که احساسات متناقضی به او داریم و بعد از چند ماه هنوز نتونستیم با این فقدان کنار بیاییم باز هم از روانشناس یا روانپزشک مجرب کمک بگیریم.

معروف است افرادی که زندگی خوبی داشته اند راحتتر با امکان مرگ خویش کنار میان. در اینجا هم قضیه همان داشتن احساسات مثبت به زندگی خود است. فردی که احساس کند در زندگی برای دیگران سودمند بوده و آثار مثبتی از خود به جا گذاشته مثل فرزند خوب، نوشتن کتاب، شغلی کارا، راه اندازی یک کارخانه، خیر بودن، و… می تواند بپذیرد که وقت خداحافظی با این دنیا است و آثار او بعد از مرگ هم بقا خواهد داشت. این افراد وقتی متوجه می شوند که به دلیل بیماری قرار است فوت کنند با آرامش بیشتری دوران انتهایی زندگی را مدیریت خواهند کرد.

دکتر حافظی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

چهار × دو =