به سایت مشاور خانواده در یزد خوش آمدید
10 اردیبهشت 1403
با ما تماس بگیرید 09123953664
شهر یزد را بهتر بشناسیم

شهر یزد را بهتر بشناسیم

معرفی شهر یزد

یزد یکی از کلانشهرهای ایران و مرکز استان و شهرستان یزد می‌باشد که در مجاورت و نزدیک به مرکز ایران است. بافت تاریخی این شهر در سال ۱۳۹۶ ثبت جهانی شد. شهر یزد یکی از قطبهای پزشکی ایران به‌شمار می‌آید.

یزد، در منطقه فلات مرکزی ایران واقع شده‌است و در بین رشته‌های شیرکوه در دشتی گسترده به نام دشت یزد ـ اردکان قرار گرفته‌است. نخستین صندوق امانات جهان ۱۷۰۰ سال پیش در حوضه تمدن این شهر بنا نهاده شده‌است.

اوج آبادانی یزد، از سدهٔ «هشتم هجری» به بعد بوده و اتابکان یزد از مهم‌ترین عوامل پیشرفت این شهر در سده‌های گذشته به‌شمار می‌روند.

همچنین در سال ۹۸ برای بیست و ششمین سال پیاپی یزدی‌ها مقام نخست پذیرش در کنکور سراسری کشور را به خود اختصاص دادند. در دهه پنجاه سخنران شهیر محمدتقی فلسفی به یزد لقب «حسینیه ایران» داد، وجود حسینیه‌های بزرگ و مجهز و همچنین سبک سینه زنی و نوحه خوانی خاص و نخل برداری ظهر عاشورا و برپایی روضهٔ حسین بن علی در طول سال دلیل این نامگذاری است.

بافت تاریخی شهر یزد در تاریخ ۱۶ اسفند ۱۳۸۴ با شماره ثبت ۱۵۰۰۰، به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده‌است. شهر یزد به دلیل معماری تاریخی ارزشمند و بافت سنتی دست نخورده‌اش در ۱۸ تیرماه سال ۱۳۹۶ در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسید. این شهر تاریخی به عنوان اولین شهر ایران و بیست و دومین اثر تاریخی کشور در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسید. شهر یزد با مساحتی در حدود ۱۱۰ کیلومتر مربع هفتمین شهر بزرگ ایران محسوب می شود.

یزد

نام یزد از کجا می آید ؟

واژهٔ یزد، در لغت به معنای سپند و پاک بوده و وجه‌تسمیهٔ این شهر، سرزمین مقدس و شهر خدا است.
واژه‌هایی که در تاریخ ها، سفرنامه‌ها، سیاحت‌نامه‌ها و دیگر مدارک تاریخی مربوط به پیش از اسلام، ماد و پارت و نیز پیش از ورود آریایی‌ها تا دوران کنونی به یزد داده شده‌است عبارتند از:
الف: ایز – ایزاطیخه – ایزدیس – ایساتیس – ایستخای
ک: کت – کتروا – کته – کث – کثه – که – کهثه
گ: گث – گبست
د: دارالسیاده – دارالشیعه – دارالمؤمنین – دارالعلم – دارالعباده
ی: یزجی – یزد – یزدان شهر – یزدان گرد – یست – یسدی – یسن – یکس

واژه «یزش» به معنای ستایش و نیایش در زبان پارسی میانه است.

ابن بلخی در کتاب فارسنامه که در قرن ششم هجری تألیف شده، نام اصلی یزد را «کثه» نامیده و احمد بن حسین بن علی کاتب نیز در قرن نهم در کتاب تاریخ یزد نام «کثه» را تأیید نموده که معنی شهر کوچک است، زیرا در پارسی باستان این واژه به معنای کوچک است زیرا کثه در مقایسه با ایساتیس که شهر بزرگی بود در حومه یزد قرار داشته و کوچک بوده‌است.

اصطخری دربارهٔ یزد می‌گوید: «کثه مرکز یزد، شهری است درحاشیه کویر دارای هوای خوب و در عین حال واجد آسایش و تنعم شهرهای بزرگ است».واژه یزد نامی است باستانی، که ریشه در «یشت» یا «یزت» و «یسن» دارد، با مفاهیمی چون ستایش، نیایش، پرستش، ایزد و … که یکی از فصول پنجگانه اوستا هم، با یکی از این نام‌ها یعنی یشت خوانده شده‌است.

بعد از آمدن اسلام و گرایش مردم یزد به دین اسلام عنوان «دارالعباده» به این شهر داده شد. این نام توسط ملکشاه سلجوقی انتخاب شد، زیرا علاء الدوله کالنجار تقاضای حکومت یزد را از وی کرده بود تا در آن جا به عبادت بپردازد.

احمد کاتب مورخ یزدی قرن نهم هجری قمری، نوشته‌است که:

چون دولت از خاندان غزنویان روی بتافت، آفتاب دولت سلجوقیان از آسمان اقبال طلوع کرد و قزل ارسلان به سلطنت بنشست و بعد از او آلب ارسلان و بعد از او سلطان جلال‌الدین ملکشاه که بهادر این خاندان بود و او را وزیری چون نظام الملک بود.

سلطان ملکشاه از خراسان به عراق آمد و تمام عراق و آذربایجان در تصرف گرفت و به اصفهان آمد. علاء الدوله کالنجار سلطان را استقبال نمود و پیشکشهای پادشاهانه بگذرانید. سلطان ملکشاه او را تعظیم کرد که از سلاطین آل بویه او مانده بود. شرم داشت که اصفهان از او بگیرد. علاء الدوله را بگذاشت و خود به طرف بغداد روان شد و سه سال برفت. بعد از آن، به فارس مراجعت فرمود و هوای اصفهان داشت. پیش علاء الدوله فرستاد و او را خلعت پادشاهانه داد و گفت که حرمت تو بر ما واجب است. اما بدان که مرا دوازده هزار جانور همراه است، “اشاره به لشکریان ترک و آلتایی!” و هیچ مملکتی بغیر از اصفهان مرا جای نشست برنمی‌تابد، اگر صلاح باشد اصفهان را به من واگذارد و هر مملکت دیگر که می‌خواهد بستاند.

رسول پیش علاء الدوله آمد و مکتوب و خلعت سلطان بیاورد، علاء الدوله گفت فرمان بردارم و مرا داعیه سلطنت نیست، اما از وطن ناگزیر است. ولایت مختصر مرا کافی است که اقطاع من باشد و من در آنجا به عبادت مشغول گردم. باقیسلطان حاکم است؛ و رسول را نوازش فرمود و خلعت داد و بازفرستاد.

چون رسول پیش ملکشاه آمد، ملکشاه بدو آفرین کرد و او را بستود و دختر عمّ خود، سلیمانشاه، ارسلان خاتون را نامزد او کرد و زفاف کردند و به استصواب رأی نظام الملک یزد را نامزد علاء الدوله کالنجار کردند و گفتند: یزد عبادتخانه اوست، و یزد را «دارالعباده» نام کردند و علاء الدوله را با ارسلان خاتون و تبع او روانه یزد کردند، در سنه اربع و خمسمائه.

و اصفهان به سلطان ملکشاه بازماند و سلطان به اصفهان آمد و دارالسلطنه ساخت؛ و مدفن سلطان در اصفهان است و بعضی فرزندان مثل سلطان محمد و برکیارق و سلطان محمود. نیز گویند نظام الملک در اصفهان مدفون است.

اسامی منتسب به این شهر یعنی کثه (شهر دارای کتس=قنات)، فرافر (دژ بالایی)، هرفت (دژ نگهبانی)، ایساتیس (شهر دارای چشمه پوشیده نیرومند یا قنات نیرومند)، ایستیخای خبر بطلمیوس در صحرای کرمان (“ایس- تی-خاً به همان معنی ایساتیس) و یزد (شهر دارای چشمه پوشیده=قنات)، نشانگر اهمیت دیرین و بزرگی این شهر کویری باستانی می‌باشند. وجه اشتقاق خود نامهای فارسی قنات یعنی کاریز (کا- ریز) و کتس (کت- اوس) هم چشمه ریزان و خانه چشمهاست. آثار این قنات نیرومند تاریخی دورتر از خود شهر یزد، در بین کوه‌های شیرکوه و مهریز باقی مانده‌است.

یزد

پیشینه شهر یزد چیست ؟

استان یزد از سرزمین‌های کهن و تاریخی ایران زمین است.
ابن حوقل در کتاب «ایران فی صورة الارض» دربارهٔ یزد می‌نویسد: «از مهمترین شهرهای ولایت اصطخر از سوی خراسان «کثه» است و آن حومه یزد و ابرقویه می‌باشد… اما کثه که حومه یزد است، شهری است در کنار بیابان و هوای آن خشک سالم است و مانند شهرهای کوهستانی فراخ نعمت است و روستایی دارد که محصولش ارزان است. بیشتر بناهای آن دراز شکل است و از گل ساخته شده. در آنجا شهری است استوار که قلعه‌ای با دو دروازه آهنین دارد: یکی به نام ایزد (باب ایزد) و دیگری در مسجد (باب‌المسجد) که نزدیک مسجد جامع است. این جامع در ربض قرار دارد و آبهای آن از قنات تأمین می‌شود…»

در بعضی از منابع بنای اولیه برخی از شهرهای این استان چون (میبد) را به سلیمان پیغمبر، (یزد) را به ضحاک و اسکندر مقدونی و (ابر کوه) را به ابراهیم پیغمبر نسبت داده‌اند. این بیانگر قدمت و دیرینگی پیشینه تاریخی و فرهنگی سرزمین و مردم این دیار است. مجموعه آثار باستانی پراکنده موجود در این استان نیز به سهم خود گویای این پیشینه تاریخی است. آثاری چون دست افزارهای سنگی بدست آمده از دره‌های شیر کوه، نگاره‌های روی تخت سنگ کوه ارنان، تکه سفال‌های منقوش نارین قلعه میبد – متعلق به دوره ایلامی، غارهای استان و آثار معماری و شهرسازی باستانی و… نشان می‌دهد مدنیت یزد، در چهار کانون باستانی (مهریز و فهرج)، (یزد)، (رستاق و میبد) و (اردکان) متمرکز بود. پژوهشگران این منطقه را که در مسیر شاهراه‌های باستانی (ری – کرمان) و (پارس – خراسان) قرار داشت، جزء سرزمین‌های دوردست مادها شمرده‌اند.

احمد بن حسین بن علی کاتب یزدی، می‌نویسد: «هنگامی که عده‌ای از بزرگان ایران در ری علیه اسکندر مقدونی به مخالفت پرداختند، اسکندر آنان را دستگیر کرد و خواست که همراه خود به استخر فارس ببرد، چون به ناحیهٔ یزد رسید، زندانیان را درچاهی محبوس کرد و آن محل را کِثَه (به یونانی یعنی زندان) نامید. پس از اینکه اسکندر یزد را ترک گفت، نگهبانان به کمک زندانیان به آبادانی و عمران یزد همت گماشتند»

برخی از جغرافی نگاران، تاریخ ساخت یزد را به یزدگرد اول، ساسانی نسبت می‌دهند که وجه تسمیهی یزد در ارتباط با نام وی و واژهی «یزش» به معنی ستایش و نیایش در زبان فارسی میانه است. بهرام گور نیز در هنگام حرکت خود به سوی خراسان چون به ولایت کثه (یزد) رسید، بیماری وی اندکی بهبود یافت و این سرزمین مبارک داشت و دستور داد در آنجا شهری بسازند و چون به نام یزدان می‌ساخت آن را «یزدان گرد» نام نهاد.

چون بهرام گور درگذشت یزدگرد به پادشاهی رسید. وی دو پسر داشت به نام شاه فیروز و شاه بلاس. بعد از مدتی یزدگرد، یزد را به دو فرزندش بخشید و آن دو شهر را بین خود تقسیم کردند. شاه فیروز دو دِه در ولایت یزد ساخت، یکی «فیروز آباد مجومرد» و دیگری «فیروز آباد میبد».

زمانی که انوشیروان به حکومت رسید، یزد را به دختر خود «مهرنگار» بخشید و وی را از مداین به یزد فرستاد و در آنجا ساختمان‌های زیادی ساخت.

در هشت فرسنگی یزد دهی ساخت و آن را «مهرگرد» نام گذاشت و اکنون آن قریه را «مهریجرد» می‌گویند. هم‌چنین در کنار میبد دهی ساخت و آن را «مهرجرد» نام نهاد و برادر وی «شاه هرمز» در جنب مهریجرد دهی ساخت و آن را «هرمیز» نام گذاشت که اکنون به «خورمیز» شهرت دارد.

پس از انوشیروان خسروپرویز به پادشاهی رسید. وی ولایت یزد را به دو دختر خود به نام‌های ایران دخت و توران دخت بخشید و دستور داد دهی بسازند و آن را «توران پشت» نام نهاد.

توران دخت هشت ماه پادشاهی کرد و بعد درگذشت. بعد از وی ایران دخت به سلطنت رسید. وی نماینده‌ای به نام «ابرند» به یزد فرستاد و به وی دستور داد که بر عمارت و آبادی یزد بیفزاید. ابرند نیز در دو فرسنگی شهر یزد ده جدیدی احداث کرد و آن را «ابرند آباد» نام نهاد.

منبع : ویکی پدیا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

17 − 6 =